شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۸:۱۶
شکوه رفق و مدارا با مردم در سيره امام  مجتبی (علیه السلام)

حوزه / فاصله بين بهترين مردم روى زمين، با بدترين مردم روى زمين، فاصله بسيار زيادى است، ولى امام مجتبى عليه السلام با برخورد صحيح و امر به معروف بجا و روئى گشاده، اين فاصله بلند را از بين می برد .

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله مکارم شیرازی در یادداشتی به مناسبت میلاد با سعادت کریم اهل بیت علیهم السلام به تبیین  واکاوی سیرۀ اجتماعی امام حسن مجتبی (علیه السلام) از منظر معظم له پرداخته است.

در روایات مشهور، به میلاد امام حسن مجتبی(علیه السلام) در پانزدهم ماه رمضان اشاره شده است، لذا سالروز ولادت دومین امام شیعیان را گرامی می داریم  و امیدوارم کرامت و عنایات آن حضرت، نصیب مسلمانان شود.[1] از این رو به مناسبت ولادت با سعات کریم اهل بیت(علیهم السلام)، شایسته است سیرۀ اجتماعی آن حضرت مورد توجه قرار گیرد.[2]

شکوه رفق و مدارا با مردم در سيره امام حسن (علیه السلام)

داستان معروف امام حسن مجتبى عليه السلام شاهد خوبى بر اين مطلب است:مردى از شام به مدينه مى آيد، تبليغات سوءِ معاويه عليه على صلى الله عليه و آله و خاندانش در شام غوغا مى كند، از مكتب خانه و كودكستان، تا مساجد و منابر و نمازهاى جمعه، همه جا از على به بدى ياد مى شود و عموم مردم بر اثر اين تبليغات، تنفّر عجيبى از على صلى الله عليه و آله پيدا كرده اند؛ مرد شامى در مدينه شخصى را مشاهده كرد كه به همراه جمعى از مردم در حال عبور بودند، از كسى پرسيد: اين شخص كيست؟ پاسخ داد: او حسن بن علىّ بن أبي طالب عليهما السلام است. مرد شامى همين كه فهميد او فرزند على صلى الله عليه و آله است، به قول معروف دهان را باز كرد و چشمها را بست و در نهايت خشم و بغض هر چه از دهانش در آمد به آن حضرت توهين كرد. حضرت ايستاده و به توهين هاى او گوش مى دهد! وقتى كه سخنان مرد شامى به پايان رسيد، امام (با اين كه مى توانست با اشاره اى به اصحاب و ياران، او را سخت ادب كند ؛ ولى در اوج قدرت چنين نكرد، بلكه به او) فرمود: از قيافه ات پيدا است كه اهل مدينه نيستى و مسافر مى باشى و جا و مكانى در اين شهر ندارى، به منزل ما بيا و ميهمان ما باش. درِ خانه ما به روى غريبان باز است، از تو پذيرايى مى كنيم، اگر قرض دارى، بدهيهاى تو را اداء مى كنيم، اگر دشمنى در تعقيب توست از تو دفاع مى كنيم، اگر هم طلب عفو و بخشش كنى از خطاهاى تو در مى گذريم![3]

مرد شامى كه بر اثر خشم و غضب بسان كوره اى داغ و سوزان بود، با اين برخورد الهى و خدايى امام، تمام خشم و غضبش فروكش كرد، گوئى ظرفى از آب خنك بر روى او ريخته اند! او با اين برخورد منقلب شد (شايد با خود گفته باشد: خدايا آنچه را مى بينم در خواب است يا بيدارى؟ شخص قدرتمندى كه مى تواند در مقابل اين همه توهين و ناسزا مرا مجازات كند، اين چه برخورى است كه مى كند؟!)[4]

مرد شامى گفت: يا بن رسول اللَّه! لحظه اى كه شما را ديدم (بر اثر تبليغات سوئى كه در شام شده بود) بدترين مردم در نزد من بوديد! ولى اكنون (كه اين برخورد خوش و غير منتظره را فرموديد) بهترين مردم روى زمين در نزد من هستيد![5]،[6]

فاصله بين بهترين مردم روى زمين، با بدترين مردم روى زمين، فاصله بسيار زيادى است، ولى امام مجتبى عليه السلام با يك برخورد صحيح و امر به معروف بجا و روئى گشاده، اين فاصله بلند را از بين برد.[7]

ما هم بايد از اين برخورد درس بگيريم و توجّه داشته باشيم كه مخالفان ما دو دسته اند:

1- خطاكاران و كسانى كه بر اثر تبليغات مسموم و سوء، برخوردهاى ناشايست و غير مناسبى دارند، اين دسته را بايد با ملايمت و نرمى هدايت و راهنمايى كرد همانند آن مرد شامى كه تبليغات سوء او را دشمن اهل بيت كرده بود و از خطاكاران شده بود، و با برخورد مناسب امام، هدايت شد.[8]

2- خرابكاران، يعنى كسانى كه دانسته و از روى علم و آگاهى مخالفت و دشمنى مى كنند. تساهل و تسامح و مدارا در اينجا بى معنى است، اينجا جاى برخورد قاطعانه و قدرتمندانه است.شناخت و جداسازى اين دو گروه و سپس برخورد مناسب با هر كدام، كار دقيق و ظريف و لازمى است.[9]

حقیقت حلم و بردبارى در کلام امام مجتبی(علیه السلام)

از امام حسن عليه السلام نقل شده كه وقتى از حضرتش درباره تفسير حلم سؤال كردند فرمود: «كَظْمُ الْغَيْظِ وَ مِلكُ النَّفْس؛ حلم فرو بردن غضب و تسلّط بر نفس است».[10] به گونه اى كه عكس العملى نشان ندهد و نشانه آن حسن برخورد با افراد و معاشرت بالمعروف است .[11]

بدیهی است سلطه بر نفس و مالكيت خويشتن، سبب مى شود كه انسان در برابر ناملائمات از كوره در نرود، و گرفتار خشم و آشفتگى ها نشود.[12]

هم چنین علوّ طبع و بلندى همت و شخصيت بالا از امورى است كه به انسان اجازه نمى دهد خشم خويش را آشكار كند، و دست به كارهاى غير منطقى افراد خشمگين كم ظرفيت بزند.[13]

ايمان به خدا و توجه به ذات پاك و صفات او و از جمله حلم خداوند در برابر عاصيان و طاغيان نيز مى تواند سرچشمه ديگرى براى اين فضيلت اخلاقى باشد.[14]

علم و عقل و آگاهى بر نتايج مثبت حلم و پيامدهاى منفى خشم و غضب نيز عامل ديگرى براى پيدايش اين فضيلت اخلاقى در وجود انسان ها است .[15]

با اين كه حلم از فضائل بسيار برجسته و از خوهاى شايسته انسانى است، ولى مواردى پيش مى آيد كه حلم در آنجا پسنديده نيست و اين گونه استثنائات در ساير فضائل اخلاقى نيز ممكن است پيدا شود مثلًا در مواردى كه حلم و بردبارى سبب جرأت و جسارت جاهلان متعصب مى شود و بر فشار و فساد و عصيان خود مى افزايند در اينجا حلم پسنديده نيست بايد عكس العمل مناسبى نشان داده شود تا او سكوت كند.[16]

در مواردى كه حلم و بردبارى به زيان جامعه و يا مكتب و عقيده انسان تمام مى شود در آنجا نيز حلم و سكوت غلط است.و نيز در مواردى كه حلم نشانه ضعف و ذلت محسوب مى شود حلم كار خوبى نيست .[17]

نور دیده پیامبر(صلی الله علیه و آله)؛ الگوی حسن خلق مسلمانان

عالي ترين دستور معاشرت و برخورد با مردم اینگونه است که انسان بايد در دل دو عقيده داشته باشد:[18] يكى آنكه در معاشرت به همنوع محتاج است زيرا طبعاً اجتماعى آفريده شد و در بقاء خود به آنها احتياج دارد پس لازم است نرم گفتار و خوش برخورد باشد، ديگر آنكه نيازمند آنها نيست و بايد به خود اعتماد كند و خدا را روزى دهنده بندگان داند. پس نبايد تملق و چاپلوسى كند و خود را پيش مردم خوار و زبور نمايد؛ بلكه در عين خوشروئى و شيرين سخنى عزت نفس و مناعت طبع خويش را بايد حفظ كند.[19]

حال حسن خلق به معنى خاص، آن است كه انسان با گشاده رويى و چهره شاد و زبان نرم و ملايم با مردم روبرو شود، و در هر جا و با هر كس با خوش روئى برخورد كند، لب هايى پر از تبسّم، و كلماتى پر از محبت و لطف داشته باشد. اين يكى از فضايل اخلاقى است كه در روابط اجتماعى فوق العاده مؤثر است.[20]

در آيات قرآن و روايات اسلامى و سيره پيشوايان، مطالب فراوانى در زمينه آن فضيلت و اين رذيلت ديده مى شود كه حاكى از اهمّيت فوق العاده آن در سرنوشت فرد و جامعه است.[21]

قسمت مهمى از موفقيت پيامبر صلى الله عليه و آله در پيش برد اهداف خود، و همچنين ساير معصومين عليه السلام و بزرگان علما و پيشوايان، مرهون همين فضيلت بوده است؛تاريخ انبياء و اولياء و معصومين عليهم السلام و به طور كلّى تاريخ رهبران جهان پر است از شواهد زنده اين موضوع.[22]

داستان برخورد مرد شامی با امام حسن مجتبی که بعد از آن همه دشنام به حضرت با دیدن محبت حضرت به راه راست هدایت شد.[23]نشان می دهد در بسیاری از موارد  انسان نباید به قول معروف مته لای خشخاش بگذارد و باید گذشت کند و به ایثار روی آورد. لذا الگوی همۀ مسلمانان امام مجتبی علیه السلام است که در مقابل همۀ دشنام های آن مرد شامی،در عوض به او مهربانی کرد و سعی نمود حوائج او را برآورده کند و از او بگذرد. .[24]

ایثار پیرزن؛ عکس العمل پیشوای سترگ نیکی و کرامت چگونه بود؟

در يكى از سفرها امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام و عبداللَّه بن جعفر از قافله عقب ماندند و در بيابان تشنه شدند، از دور خيمه چادر نشينى جلب توجه آنها را نمود، به سراغ آن آمدند، پير زن تك و تنهايى در آن ديدند كه آنها را سيراب كرد، و گوسفندى را كه داشت براى تغذيه آنها آماده ساخت و آنها به پيرزن فرمودند اگر به مدينه آمدى به سراغ ما بيا شايد بتوانيم اين همه محبّت را تا اندازه اى جبران كنيم، سپس خشكسالى شديدى در بيابان هاى اطراف مدينه شد به گونه اى كه چادرنشينان به شهرها هجوم آوردند و از مردم درخواست كمك مى كردند، روزى چشم امام حسن عليه السلام به همان پيرزن افتاد [25]كه در كوچه هاى مدينه تقاضاى كمك مى كند. حضرت او را صدا زد و از او پرسيد به خاطر دارى كه من و برادر و پسر عمويم در بيابان نزد تو آمديم و تو بهترين كمك را به ما كردى، پيرزن نيكوكار چيزى به خاطر نداشت، ولى امام فرمود: اگر تو به خاطر ندارى، من به خاطر دارم. سپس پول زياد و گوسفندان فراوانى به او بخشيد و او را نزد برادرش امام حسين عليه السلام فرستاد، آن حضرت نيز عطاياى بيشترى به پيرزن دادند و سپس او را به سراغ عبداللَّه بن جعفر فرستادند، او نيز نعمت زيادى به آن پيرزن بخشيد و در پايان حديث آمده است: «صارَتْ مِنْ اغْنَى النَّاسِ؛ او يكى از ثروتمندترين مردم شد».[26]،[27]

آری باید معنای انفاق، جود و کرم را از سیرۀ کریم اهل بیت(علیهم السلام) آموخت و   از  آن حضرت سرمشق گرفت.[28]

بزرگداشت و اکرام مومن در سیرۀ اجتماعی امام حسن مجتبی(علیه السلام)

بدیهی است اسلام اکرام مؤمن را لازم می داند، این اکرام گاه با کلام است و گاه با دعوت و یا کمک مالی و یا رفع اختلاف میان مؤمنین و مانند آن. با این حال خداوند متعال فقط به اصل اکرام قناعت نمی کند بلکه شاخ و برگ آن را نیز بیان می کند. مثلا در قرآن مجید آمده است:«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِ‌ وَ الْأَذى»[29] یعنی اگر به نیازمندی کمک می کنی (و با این طریق به او اکرام می کنی) نباید آن را با منت گذاشتن و اذیت کردن باطل کنی.[30]

در سیرۀ اجتماعی امام حسن مجتبی علیه السلام می توان اوج اکرام و بزرگداشت مومن را مشاهده کرد، لذا در فرازی می خوانیم، فقیری خدمت ایشان رسید و دو بیت شعر خواند که مضمون آن این است که در تمام خانه ی من چیزی که بتوانم آن را حتی به یک درهم بفروشم باقی نمانده است و حتی در چهره ی من اثر فقر روشن است. فقط یک سرمایه برای من مانده است که آمده ام آن را به شما بفروشم و آن آبروی من است. آن را هم نمی خواستم بفروشم ولی دیدم که شما مشتری خوبی هستی.[31]

 امام علیه السلام به مسئول اموال خود فرمود: ما مجموعا چقدر داریم و او عرض کرد: دوازده هزار درهم. فرمود: همه را بیاور. او عرض کرد: این مخارج سال ماست و چیزی باقی نمی ماند. امام فرمود: توکلت به خدا زیاد باشد. او تمام آن اموال را آورد و حضرت همه را به فقیر داد و فرمود: این مال کم را قبول کن و گویا تو چیزی به ما نفروختی و ما هم چیزی از تو نخریدیم. (آبروی تو کاملا محفوظ است و این هم مال اندکی بود که ما در بساط داشتیم.[32]

بر این اساس گاه اکرام مؤمن موجب به مشقت افتادن او می شود مثلا مجلس مهمی ترتیب می دهند و اصرار می کنند که باید در مجلس حضور یابد. یا اینکه در مجلسی در حضور او از او تعریف می کنند و او از این کار خوشش نمی آید.[33]

 سخن آخر

بارالها به عظمت قران مجید،در این روز میلاد مبارک و با سعادت امام حسن مجتبی(علیه السلام) ما را پیرو آموزه های آن حضرت قرار بده و روح سخاوت، فتوت، کمک به دیگران، رحم و مروت را در دل همۀ ما زنده بفرما.[34]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

[1]بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ جلسه تقسیر قرآن کریم؛  شبستان امام خمینی(ره)؛ حرم مطهر حضرت معصومه(س)؛3/5/1392.

[2]بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛مسجد اعظم قم؛8/7/1394.

[3] آيات ولايت در قرآن، ص: 129.

[4]همان.

[5] منتهى الآمال، ج 1، ص 417.

[6] آيات ولايت در قرآن، ص 129.

[7] همان؛ ص 130.

[8] همان.

[9] همان.

[10]بحارالانوار، ج 75، ص 102.

[11] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص403.

[12]همان ؛ ص407.

[13]همان.

[14]همان.

[15]همان ؛ ص408.

[16]همان.

[17]همان.

[18]اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 2 ؛ ص476.

[19]همان؛ ص 477.

[20]اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص135.

[21]همان.

[22]همان.

[23]بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛مسجد اعظم قم؛13/9/1387.

[24]همان.

[25] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص94.

[26]بحارالانوار، ج 43، ص 348.

[27] اخلاق در قرآن، ج 3، ص: 95.

[28]بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ جلسه تقسیر قرآن کریم؛  شبستان امام خمینی(ره)؛ حرم مطهر حضرت معصومه(س)؛4/6/1389.

[29]سورۀ بقره؛آیۀ264.

[30]بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛مسجد اعظم قم؛8/7/1394.

[31]بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛مسجد اعظم قم؛2/5/1392.

[32]همان.

[33]بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛مسجد اعظم قم؛8/7/1394.

[34]بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ جلسه تقسیر قرآن کریم؛  شبستان امام خمینی(ره)؛ حرم مطهر حضرت معصومه(س)؛8/4/1394.

 

 

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha